هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.


تالار گفتمان دانشجويان
 
الرئيسيةالرئيسية  جستجوجستجو  أحدث الصورأحدث الصور  ثبت نامثبت نام  ورودورود  

 

 من مانده ام تنهاي تنها ...

اذهب الى الأسفل 
نويسندهپيام
azami
مهمان




من مانده ام تنهاي تنها ... Empty
پستعنوان: من مانده ام تنهاي تنها ...   من مانده ام تنهاي تنها ... Icon_minitimeالثلاثاء سبتمبر 11, 2007 5:15 am

مي خواهم وقتي به انتهاي آسمان رفتم
آن را به موهاي بلند خورشيد گره بزنم
تا هر كس خورشيد را نگاه كند
خطوط پاك چهره ي تو را ببيند
آن وقت همه خواهـــند دانست که
تابستان هايم چگونه گذشته است.
همين را مي خواهــــم و
ديگر هيـــچ!!!
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
azami
مهمان




من مانده ام تنهاي تنها ... Empty
پستعنوان: با من بمان...   من مانده ام تنهاي تنها ... Icon_minitimeالثلاثاء سبتمبر 11, 2007 5:18 am

شرمنده ام
گفته بودم
دست بر ديوار دور آن ور دريا مي زنم
و تا هزاره ي شمردن چشم مي گذارم
گفته بودم
غبار قديمي تقويم را
از شيشه هاي شعر وخاطره پاك نمي كنم
گفته بودم
صداي سرد سكوت اين سالها را
با سرود و سماع ستاره بر هم نمي زنم
اما دوباره دل دل اين دل درمانده
تو را ميهمان سايه گاه ساكت كتاب و كاغذ كرد
هي
هميشه همسفر تنهايی ام
در اين شام تولدم بگذار كه دفتر دريا هم
گزينه يي از گريه هاي گاه به گاه من باشد.

با من بمان!!!
[center]
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
azami
مهمان




من مانده ام تنهاي تنها ... Empty
پستعنوان: رد: من مانده ام تنهاي تنها ...   من مانده ام تنهاي تنها ... Icon_minitimeالثلاثاء سبتمبر 11, 2007 5:25 am

تابستان
انعكاس سرخ گيلاس و سبزي سايه بود
انعكاس هفت سنگ و تب بعد از ظهر
به كنار هر گلي كه مي رسيدم
مي خواستم تمام پروانه هاي جهان را خبر كنم
بر شاخه ها که مي نشستم
سرود سبز سوت و سكوت را
براي جوجه هاي كوچك گنجشك مي خواندم
تا مادر بزرگ بيايد
و از بيم سقوط و سستي شاخه بگويد
تابستان كودكي ام تنها
با گيلاس سرخ باغ و مهر مادربزرگ
معنا مي گرفت
حالا ، از انعكاس سرخ گيلاس ها خبري نيست
شاخه ها توان وزن مرا ندارند
و گنجشك هاي شوخ شاخه نشين
به زباني غريب سخن مي گويند
خيلی غريب ...

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
مولائي پ
مهمان




من مانده ام تنهاي تنها ... Empty
پستعنوان: رد: من مانده ام تنهاي تنها ...   من مانده ام تنهاي تنها ... Icon_minitimeالأحد سبتمبر 16, 2007 2:58 am

یه خط روی دیوار اتاقم نوشته که میگه:
اگر تنها ترین تنهایان شوم باز خدا هست او جانشین تمام نداشتنی هاست.
گفته دکتر شریعتی
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
azami
مهمان




من مانده ام تنهاي تنها ... Empty
پستعنوان: رد: من مانده ام تنهاي تنها ...   من مانده ام تنهاي تنها ... Icon_minitimeالأحد سبتمبر 16, 2007 3:07 pm

هميشه مي خواستم بي علامت سوال برايت بنويسم
اما اضطراب تپش هاي ترانه كه مهلت نمي دهد
ديگر برو عزيز من!
دل نگران هم نباش
من هم پيش از پريدن پروانه ها نخواهم مرد
قول مي دهم فردا
كنارهمين دفتر خيس منتظرت باشم
در هر ساعت از سكوت ترانه كه بيايي
مرا خواهي ديد
قول مي دهم!
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
azami
مهمان




من مانده ام تنهاي تنها ... Empty
پستعنوان: رد: من مانده ام تنهاي تنها ...   من مانده ام تنهاي تنها ... Icon_minitimeالأحد سبتمبر 16, 2007 3:11 pm

فال حافظ ، نقاشي استاد ملكي ، دارنده رتبه اول نقاشي رئال در دنيا
برگرفته از وبلاگ
www.sinagraphic.persianblog.ir

من مانده ام تنهاي تنها ... Naghas10
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
مولائي پ
مهمان




من مانده ام تنهاي تنها ... Empty
پستعنوان: رد: من مانده ام تنهاي تنها ...   من مانده ام تنهاي تنها ... Icon_minitimeالثلاثاء أكتوبر 09, 2007 8:59 am

باور نکن تنهاییت را

من در تو پنهانم ،تو در من

از من به من نزدیک تر تو

از تو به تو نزدیک تر من

باور نکن تنهاییت را

تا یک دل و یک درد داری

تا در عبور از کوچه عشق بر دوش هم سر میگذاریم

دل تاب تنهایی ندارد

باور نکن تنهاییت را

هر جای این دنیا که باشی من باتوام تنهای تنها

من با توام هرجا که هستی

حتی اگر با هم نباشیم

حتی اگر یک لحظه یک روز با هم در این عالم نباشیم

این خانه را بگذار و بگذر

با من بیا تا کعبه دل

باور نکن تنهاییت را

من با تو ام منزل به منزل
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
 
من مانده ام تنهاي تنها ...
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
 :: پاتوق :: امروز برات چه اتفاقی افتاده؟-
پرش به: