بي تو دلم گرفته با من نمانده حالي
با من غريبه گشتي بعد از گذشت سالي
وقتي كه سهم من شد يك انتظار كهنه
چشمم دگر ندارد اشكي به آن زلالي
عمري سوال كردم تنهايي خودم را
همواره شد جوابم آه و سكوت و لالي
حالا كه دور دورم از پرتو نگاهت
در قلب من دوباره جايت شده چه خالي
آه اي مسافر من سهم من از وجودت
يك بغض كهنه گشته باشكلكي خيالي
همینجوری...؟